این ده اشتباه نتیجه ی مطالعات اساتید مطرح کارآفرینی زیمرر و اسکاربراوت است، و بر اساس تحقیقات آنها گردآوری شده اند. پس ترجیحا بی مقدمه سراغ این اشتباهات برویم:
اشتباه اول : ضعف مدیریت
در اغلب کسب و کارهای نوپا ، ضعف مدیریت یکی از علت های اولیه شکست کسب و کارهاست. برخی مواقع مدیر یک کسب و کار کوچک، ظرفیت و پتانسیل لازم برای اداره موفق یک کسب و کار را ندارد. او فاقد قدرت رهبری و دانش لازم مدیریتی است، و نمی تواند به درستی کارمندان خود را اداره کند. وقتی دانش لازم را نداشته باشد نمی تواند نقاط ضعف مدیریتی خود را شناسایی کند و آنها را اصلاح کند و یا با نقاط قدرتی خود آنها را پوشش دهد. و در نهایت این عدم مهارت باعث می شود که او توانایی برنامه ریزی های راهبردی و ایجاد مسیر درست را برای شرکت و مجموعه نداشته باشد. مدیریت در واقع یک هنر است و چیره دستی در آن نیاز به تمرین و ممارست دارد.
اشتباه دوم : فقدان تجربه
مدیران کسب و کارهای کوچک نیازمند کسب تجربه در زمینه هایی هستند که می خواهند در آن فعالیت کنند. برای مثال، اگر یک کارآفرین بخواهد یک کسب و کار در زمینه پوشاک راه اندازی کند، باید ابتدا در یک فروشگاه لباس کار کند. این کار می تواند تجربه های بسیار خوبی را درباره ماهیت این نوع کسب و کار فراهم کند. فقدان تجربه در زمینه مدیریت توانایی ایجاد عواقب بسیار مخربی برای کسب و کار را دارد، می تواند باعث سقوط و به انحطاط کشیده شدن آن شود. از جمله عواقب مضر آن می توان به حاشیه کشیده شدن استعداد افراد درمجرب در سمت های مختلف مجموعه، به هدر رفتن منابع و سرمایه های سازمان و در نتیجه ایجاد روند ناکارآمد شاره کرد.
اشتباه سوم : کنترل مالی ضعیف
پیش بینی های درست مدیریتی اغلب کلید موفقیت کسب و کارهای کوچک است و مدیران اثربخش، تکنیک های مالی حساب شده را برای موفقیت کسب و کار خود می پذیرند. درواقع این دسته افراد اگر خود پیش بینی درست و دقیقی از از محاسبات مالی نداشته باشند، پیش بینی افراد متخصص و بازار را قبول می کنند. از سویی دیگر موفقیت کسب و کارها به میزان سرمایه اولیه برای شروع و راه اندازی بیزینس نیز بستگی دارد. یکی از علل شکست کسب و کارها، نبود سرمایه کافی قبل ار آغاز روند درآمدزایی است. گاها افراد فکر می کنند که با سرمایه ای کمتر از سرمیه ی تخمین زده شده می توانند شروع کنند، و در ادامه مسیر آن سرمایه را جبران کنند. این یکی از تفکراتی است که افراد به سمت شکست هدایت می کند.
اشتباه چهارم : بازاریابی ضعیف
برخی مواقع، کارآفرینان، اهداف و رویکردهای اشتباهی را درپیش می گیرند و گمان می کنند که اگر محصول یا خدمتی را ارائه کنند، مشتریان خود به خود به سمت آن ها خواهند آمد. این یکی از انتظارات اشتباه صاحبین کسب و کار است. رشد و توسعه یک کسب و کار، بر پایه درخواست پایدار مشتریان و خلق بازارهای اثربخش است. حفظ مشتریان به جلب رضایت آن ها از طریق ارائه ارزش بیشتر، کیفیت بالاتر، خدمات پس از فروش و پاسخگویی سریع بستگی دارد. بازاریابی درست و اصولی یکی از مواردی است که می تواند در بهبودی این مسیر کمک کند. از مشکلات کار آفرینان این است که این موضوع را بسیار نادیده می گیرند، و خیلی از آن ها به این دلیل به سمت شکست حرکت می کنند.
اشتباه پنجم : نداشتن برنامه استراتژیک
بسیاری ار مدیران کسب و کارهای نوپا از فرایند برنامه ریزی استراتژیک غافل می شوند، زیرا فکر می کنند برنامه ریزی استراتژیک، مناسب کسب و کارهای بزرگ و سودآور است. آن ها با گفتن عباراتی همچون همچون « من وقت ندارم » یا « ما کوچک تر از آنیم که یک طرح استراتژیک برای توسعه داشته باشیم » از تدوین یک برنامه استراتژیک اجتناب می کنند. بدون یک برنامه استراتژیک، یک اسنتارتاپ قادر به خلق و حفظ مزیت های رقابتی در بازار نیست.
اشتباه ششم : رشد کنترل نشده
رشد کسب وکارها به طور طبیعی مطلوب است اما باید برنامه ریزی و کنترل شود. پیتر دراکر می گوید:
” وقتی کسب و کارها از نظر اندازه و ساختار رشد می کنند، مشکلات جدیدی از منظر ارتباطی و هماهنگی بروز می کند و کارافرینان باید نحوه تعامل با این چالش ها را بدانند. “
اشتباه هفتم : موقعیت مکانی ضعیف
برای هر کسب و کاری انتخاب درست موقعیت مکانی، هم یک هنر و هم یک علم است. اغلب کسب و کارها، مکان خود را بدون هیچ مطالعه ای انتخاب می کنند.
اشتباه هشتم : کنترل ضعیف موجودی
معمولا بیشترین سرمایه گذاری یک مالک کسب و کار در موجودی آن است. کنترل موجودی یکی از مهم ترین مسئولیت های مدیران است که غالبا از آن غفلت می کنند. سطح پایین موجودی منجر به کمبود و اتمام ذخیره می شود و نارضایتی مشتری را به همراه خواهد داشت. بسیاری از شرکت های کوچک مقداری از نقدینگی خود را برای خرید موجودی های بلا استفاده و بی فایده صرف می کنند.
نکته مهم در سیستم فروش کسب و کارهای کوچک و متوسط، قیمت گذاری پایین برای فروش سریع کالاها است. این امر به مالکان استارتاپ این امکان را می دهد تا از مشکلات موجودی اجتناب کنند.
اشتباه نهم : قیمت گذاری نادرست
قیمت گذاری به این معناست که مالکان کسب و کارها بدانند که چگونه ساخت، بازاریابی و تحویل محصول و خدمات خود را قیمت گذاری کنند. مالکان کسب و کارهای کوچک، غالبا محصولات و یا خدمات شان را زیر قیمت بازار ارائه می کنند. اولین مرحله در ساماندهی دقیق قیمت این است که بدانیم محصول یا خدمت با چه نرخ تمام شده ای تولید و یا ارائه میشود. از سوی دیگر، مالکان کسب و کارها می توانند بر اساس تصویری که از شرکتشان می خواهند ارائه دهند و البته با دیدگاه رقابتی، قیمت های خود را تعیین می کنند.